علمی

علم را به خانه خود بیاورید

علمی

علم را به خانه خود بیاورید

آلبرت انیشتین» در چهاردهم مارس 1879 در شهر «اولم» واقع در ناحیه «ورتمبرگ» آلمان متولد شد. وقتی که آلبرت یک ساله بود، خانواده وی از اولم عازم مونیخ گردیدند. پدر آلبرت، هرمان انیشتین، کارخانه کوچکی برای تولید محصولات الکتروشیمیایی داشت و با کمک برادرش که مدیر فنی کارخانه بود، از آن بهره برداری می کرد. وی از لحاظ عقاید سیاسی با حکومت پروسی ها مخالفت داشت، اما امپراتوری جدید آلمان را ستایش می کرد و صدر اعظم آن « بیسمارک » و ژنرال « مولتکه » و امپراتور پیر یعنی « ویلهم اول» را مورد تجلیل قرار می داد. مادر انیشتین که پائولین کوخ نام داشت، بیش از پدر زندگی را جدی می گرفت و از احساسات هنرمندانه ای برخوردار بود.
آلبرت کوچولو به هیچ عنوان کودک اعجوبه ای نبود و حتی مدت زیادی طول کشید تا سخن گفتن را بیاموزد؛ بطوریکه پدر و مادرش وحشت زده شدند که مبادا فرزندشان ناقص و غیرعادی باشد. اما بالاخره شروع به حرف زدن کرد، ولی غالباً ساکت و خاموش بود و هرگز بازیهای عادی کودکان را دوست نداشت. تحصیلات ابتدائی خود را طبق تعالیم کاتولیک گذراند و از آن لذت فراوان برد و حتی در دروسی  که به شرعیات و قوانین مذهبی کاتولیک بستگی داشت، چنان قوی شد که توانست در هر مورد که همشاگردانش قادر نبودند به سوالهای معلم جواب دهند، به آنها کمک کند. انیشتین جوان در ده سالگی مدرسه ابتدائی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه « لوئیت پول» وارد شد. 
 
ذوق هنری ذوق هنری انیشتین چنان بود که وقتی در سن پنج سالگی، پدرش قطب نمایی جیبی را به او نشان داد، خاصیت اسرار آمیز عقربه مغناطیسی تأثیر عمیقی بر وی گذاشت. زمانی که انیشتین پانزده ساله بود، حادثه ای اتفاق افتاد که جریان زندگی او را به سمت جدیدی سوق داد. پدر او در کار تجارت با مشکلاتی مواجه شد و صلاح را در آن دید تا کارخانه خود را در مونیخ بفروشد و جای دیگری را برای کسب و کار خود ترتیب دهد. از آن جا که وی خوش بین و علاقمند به کسب لذت بود، تصمیم گرفت به کشوری مهاجرت کند که زندگی در آن با سعادت بیشتری همراه باشد و به این منظور، ایتالیا را انتخاب کرد و در شهر میلان مؤسسه مشابهی را ایجاد نمود. هنگامیکه وارد شهر میلان شدند، آلبرت به پدر خود گفت که قصد دارد تابعیت کشور آلمان را ترک گوید، اما آقای هرمان به وی تذکر داد که این کار زشت و نابهنجار است.
 
دوران دانشجویی در این دوران، مشهورترین مؤسسه فنی در اروپای مرکزی به استثنای آلمان، مدرسه دارالفنون سوئیس در شهر زوریخ بود. آلبرت در امتحان ورودی این مؤسسه شرکت کرد، ولی بخاطر اینکه درعلوم طبیعی اطلاعات وسیعی نداشت، پذیرفته نشد. با این حال، مدیر دارالفنون زوریخ تحت تأثیر اطلاعات وسیع او راجع به ریاضیات واقع شد و از وی درخواست کرد تا دیپلم متوسطه ای را که برای ورود به دارالفنون لازم است، در یک مدرسه سوئیسی بدست آورد و او را به مدرسه ممتاز شهر کوچک « آرائو » که با روش جدیدی اداره می شد، معرفی کرد. وی بعد از یک سال اقامت در مدرسه مذبور، دیپلم لازم را بدست آورد و در نتیجه، بدون امتحان در دارالفنون زوریخ پذیرفته شد. با این که درس های فیزیک دارالفنون از هیچ گونه عمق فکری برخوردار نبود، اما حضور در آنها آلبرت را تحریک کرد تا آثار استادان کلاسیک فیزیک نظری از قبیل بولترمان، ماکسول و هوتز را با حرص عجیبی مطالعه کند. آلبرت درست در اواخر قرن 19، تحصیلات خود را به اتمام رساند و با مسأله مهم کسب شغل مواجه گردید. از آنجا که نتوانست مقام تدریس در مدرسه پلی تکنیک را بدست آورد، تنها راه باقی مانده این بود که چنین شغل و مقامی را در یک مدرسه متوسطه جستجو کند. 
در سال 1910 ، آلبرت بیست و یک سال داشت و تابعیت سوئیس را بدست آورده بود. وی داوطلب شغل معلمی خصوصی گردید و پذیرفته شد. انیشتین از کار خود راضی بود؛ چرا که می توانست به پرورش جوانان بپردازد، اما بزودی متوجه شد که معلمان دیگر نیکی را از او ضایع و فاسد می کنند و این شغل را ترک کرد. بعد از مدتی، در دفتر ثبت اختراعات مشغول به کار شد و به شهر« برن» انتقال یافت. کمی بعد از انتقال به شهر برن، با میلواماریچ همشاگردی قدیم خود در مدرسه پلی تکنیک ازدواج کرد و حاصل آن دو پسر بود که اسم پسر بزرگتر را آلبرت گذاشتند. کار انیشتین در دفتر اختراعات خالی از لطف نبود و حتی بسیار جالب به نظر می رسید. او وظیفه داشت، اختراعاتی را که به دفتر مذبور می آوردند، مورد آزمایش اولیه قرار دهد. شاید تمرین در همین کار موجب شده بود که وی با قدرت خارق العاده و بی مانند، بتواند نتایج اصلی و اساسی هر فرض و نظریه جدیدی را به سرعت درک و استخراج کند؛ چرا که انیشتین به قوانین کلی فیزیک علاقه داشت و به حقیقت درصدد بود تا میدان وسیع تجارت را به وجهی منطقی استنتاج کند.
در اواخر سال 1910 کرسی فیزیک نظری در دانشگاه آلمانی پراگ خالی شد. انتصاب استادان این قبیل دانشگاهها طبق پیشنهاد دانشکده بوسیله  امپراتور اتریش انجام می گرفت که معمولاً حق انتخاب خویش را به وزیر فرهنگ واگذار می کرد. تصمیم قطعی برای انتخاب داوطلب، قبل از همه، برعهده فیزیکدانی به نام « آنتون لامپا » بود و او برای انتخاب استاد، دو نفر را مد نظر داشت که یکی از آنها « کوستاویائومان» و دیگری « انیشتین» بود. یائومان این پیشنهاد را رد کرد و انیشتین پس از کش و قوس های فراوان، این مقام را پذیرفت. دو ویژگی  انیشتشن موجب شد که استاد زبردستی گردد : نخست اینکه، علاقه  فراوانی داشت تا برای عده بیشتری از همنوعان خود و بخصوص کسانی که در حول و حوش او می زیستند، مفید باشد. ویژگی دوم، یعنی ذوق هنریش، وی را وا می داشت که افکار عمومی خود را به نحوی روشن و منطقی مرتب سازد. از سوی دیگر، روش تنظیم آنها به نحوی بود که چه خود او و چه مستمعان از نظر جهان شناسی نیز لذت ببرند. 
 
عزیمت از پراگ انیشتین در مدتی که در پراگ تدریس می کرد، نه تنها نظریه جدید خود را بنا نهاد، بلکه با شدت بیشتری، نظریه خود درباره  کوآنتوم  نو را که در شهر برن شروع کرده بود، توسعه داد. با همه این تفاصیل، انیشتین به دانشگاه پراگ اطلاع داد که در خاتمه دوره تابستانی سال 1912 این دانشگاه را ترک خواهد کرد. عزیمت ناگهانی انیشتین از پراگ، سر و صدای زیادی را در این شهر بوجود آورد. در سر مقاله بزرگترین روزنامه  آلمانی شهر پراگ نوشته شد : 
« نبوغ و شهرت فوق العاده انیشیتن باعث شد که همکارانش او را مورد شکنجه و آزار قرار دهند و به ناچار شهر پراگ را ترک کرد ». انیشتین عازم شهر زوریخ گردید و در پایان سال 1912در سمت استاد مدرسه پلی تکنیک زوریخ مشغول به کار شد. شهرت انیشتین تا بدانجا رسیده بود که بسیاری از مؤسسات و سازمانهای علمی جهان علاقه داشتند که وی بعنوان عضو وابسته با مؤسسه ایشان در ارتباط باشد. مقامات رسمی آلمان، سالها کوشش می کردند که شهر برلن نه فقط مرکز قدرت سیاسی و اقتصادی، بلکه در عین حال کانون فعالیت هنری و علمی نیز محسوب گردد؛ بهمین جهت از انیشتین دعوت بعمل آوردند. انیشتین مدت کمی بعد از ورود به برلن، از همسر خویش هیلوا که از جنبه های مختلف با او توافق نداشت، جدا گردید. هنگامیکه به عضویت آکادمی پادشاهی انتخاب شد، سی و چهار سال سن داشت و نسبت به همکاران خود که از او مسن تر بودند، بیش از حد جوان می نمود. 
فعالیت اصلی انیشتین در برلن این بود که با همکاران خویش و یا دانشجویان رشته فیزیک، درباره کارهای علمی مصاحبه و مذاکره نموده  و آنها را در تهیه برنامه علمی راهنمایی کند. هنوز یکسال از اقامت انیشتین در برلن نگذشته بود که در ماه اوت 1914 جنگ جهانی شروع  شد. در طی جنگ جهانی اول ، روزنامه های برلن همه روزه از وقایع جنگ و شروع فتوحات ارتش آلمان سخن می گفتند. در عین حال، انیشتین در منزل خود با دختر عمه خویش الزا آشنایی پیدا کرد. الزا زنی مهربان و خونگرم بود و از شوهر مرحوم سابق خود دو دختر داشت؛ با این حال، انیشتین با او ازدواج کرد. جنگ بین المللی و شرایط معرفت النفسی که در نتیجه آن بر دنیای علم تحصیل گردید، مانع از آن نشد  که انیشتین با حرارت فوق العاده به توسعه و تکمیل نظریه ثقل خویش بپردازد و با پیمودن راه تفکری که در پراگ و زوریخ  در پیش گرفته بود، در سال 1916 توانست نظریه ای برای ثقل ارائه دهد. وی  جاذبه عمومی را بنا نهاد که به کلی مستقل از نظریه های گذشته و از نظر منطقی دارای وحدت کامل بود.
اهمیت نظریه جدید به زودی مورد تأیید و توجه دانشمندانی واقع گردید که دارای قدرت خلاق علمی بودند. تأیید تجربی نظریه انیشتین، توجه عموم مردم را نیز به شدت جلب کرده بود. از این پس، دیگر انیشتین مردی نبود که فقط مورد توجه دانشمندان باشد. به زودی، او نیز همچون زمامداران مشهور ممالک ، بازیگران بزرگ سینما و تئاتر، شهرت عام بدست آورد. 
 
مسافرتهای انیشتین تبلیغات مخالف و حملاتی که علیه انیشتین می شد، موجب گردید که در تمام ممالک جهان و در همه طبقات اجتماعی، توجه عموم مردم به سوی تئوریهای او جلب شود. در این زمان، انیشتین ابتدا به هلند و سپس به کشورهای چکسلواکی، اسپانیا، فرانسه، روسیه، اتریش، انگلیس، آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر سفر کرد. اما نکته قابل توجه این است که وقتی انیشتین و همسر او به بندرگاه نیویورک رسیدند، با استقبال شدید و تظاهرات پرشوری مواجه شدند که به احتمال قوی نظیر آن هرگز هنگام ورود یکی از دانشمندان رخ نداده بود .
انیشتین به آسیا و کشورهای چین، ژاپن و فلسطین سفر کرد و این خاتمه سفرهای او بود. وی درسال 1924 بعد از مسافرتهای متعدد به اکناف جهان، بار دیگر در برلن مستقر گردید. حملات همچنان بر علیه او ادامه داشت و نظریات او را بعنوان بیان افکار قوم یهود و به سوی فاشیسم می دانستند. از این رو، انیشتین به شهر پرینستون در آمریکا رفت. در سال 1936 همسرش الزا از دنیا رفت و خواهر انیشتین که در فلورانس بود، به شهر پرینستون نزد برادرش آمد. در همین دوران، انیشتین تابعیت کشور آمریکا را پذیرفت. وی در سال 1945 طبق قانون بازنشستگی، مقام استادی مؤسسه مطالعات عالی پرینستون را ترک کرد، ولی این تغییر سمت رسمی، تغییری در روش زندگی و کار او به وجود نیاورد. او کماکان در پرینستون بسر می برد و در مؤسسه  مذبور به تحقیقات خود ادامه می داد.
 
آخرین سالهای زندگی انیشتین دوران تحقیق در شهر پرینستون آمیخته با اضطراب بود. هنوز ده سال دیگر از زندگی انیشتین باقی مانده بود؛ لیکن این دوره ده ساله، درست مصادف با عهد بمب اتمی بوده و بشریت، تمرین و آموزش خود را در این زمینه آغاز نمود. بنابراین، مسأله واقعی که برای او مطرح شد، موضوع چگونگی پیدایش بمب اتمی نبود. 
سرانجام در روز هجدهم آوریل 1955 بزرگترین دانشمند و متفکر قرن بیستم ، پیغمبر صلح و حامی محنت دیدگان جهان، مردی که احتمالأ همراه با ناپلئون و بتهوون مشهورتر از همه مردان جهان بوده است، در شهر پرینستون واقع در ممالک متحده آمریکای شمالی از زندگی، تفکر و مبارزه دست کشید و درگذشت.
در پایان به اظهار نظر برخی از مشاهیر درباره  انیشتین می پردازیم :
«پیشرفتی که انیشتین درباره طبیعت، نصیب معرفت ما کرد، از قدرت جهان امروز خارج است. فقط نسل های آینده مفهوم واقعی آن را درک خواهند کرد». «دکتر هارولددوز، رئیس دانشگاه پرینستون در آمریکا ».
«وی دانشمند بزرگ این عصر و به واقع یکی از جویندگان عدالت و راستی بود که هرگز با نادرستی و ظلم مصالحه نکرد».« جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند».

 

کودکی
 

پروفسور حسابی در کنار 
برادرشان 
 

پروفسور چند ماه قبل از
درگذشت
 
 
 
استقبال مردم تفرش از پیکر
استاد
 
  
  

خلاصه یی از زندگی استاد دکتر سید محمود حسابی، بنیان‏گذار دانشگاه، و بسیاری از مراکز علمی، آموزشی، صنعتی، فرهنگی و پژوهشی کشورمان به زبان فرانسه.


 
 


پروفسور سید محمود حسابی‌، در سال ‌ 1281 (ه.ش)، از پدر و مادری‌ تفرشی‌، در تهران‌ زاده‌ شدند. پس‌ از سپری ‌نمودن‌ چهار سال‌، از دوران‌ کودکی‌ در تهران‌، به‌ همراه‌ خانواده‌ (پدر، مادر و برادر)، عازم‌ شامات‌ گردیدند. در هفت سالگی‌، تحصیلات‌ ابتدایی‌ خود را، در بیروت‌، با تنگدستی‌ و مرارت‌های‌ دور از وطن‌، در مدرسه‌ کشیش‌های‌فرانسوی‌، آغاز کردند، و هم‏زمان‌، توسط‌ مادر فداکار، متدین‌ و فاضله‌ خود (خانم‌ گوهرشاد حسابی)، تحت‌ آموزش‌ تعلیمات‌ مذهبی‌ و ادبیات‌ فارسی، قرار گرفتند. استاد، قرآن‌ کریم‌ را، حفظ‌ و به‌ آن‌ اعتقادی‌ ژرف‌ داشتن. دیوان‌حافظ‌ را، نیز از بر داشته‌، و به‌ بوستان‌ و گلستان‌ سعدی، شاهنامه‌ فردوسی‌، مثنوی‌ مولوی‌، منشآت‌ قائم‌ مقام‌، اشراف‌کامل‌ داشتند.
شروع‌ تحصیلات‌ متوسطه‌ ایشان‌، مصادف‌ با آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌، و تعطیلی‌ مدارس‌ فرانسوی‌ زبان ‌بیروت‌ بود. از این‌ رو، پس‌ از دو سال‌ تحصیل‌، در منزل‌، برای‌ ادامه‌، به‌ کالج‌ آمریکایی‌ بیروت‌ رفتند، و در سن‌ هفده‌سالگی‌، لیسانس‌ ادبیات‌، در نوزده‌ سالگی‌ لیسانس‌ بیولوژی‌، و پس‌ از آن‌، مدرک‌ مهندسی‌ راه‌ و ساختمان‌ را، اخذ نمودند. در آن‌ زمان‌، با نقشه‌کشی‌ و راه‏سازی‌، به‌ امرار معاش‌ خانواده‌، کمک‌ می‌کردند. استاد، همچنین‌، در رشته‌های‌ پزشکی‌، ریاضیات‌ و ستاره‌شناسی‌، به‌ تحصیلات‌ آکادمیک‌ پرداختند. شرکت‌ راه‏سازی‌ فرانسوی‌، که ‌استاد در آن‌، مشغول‌ به کار بودند، به پاس‌ قدردانی‌ از زحماتشان‌، ایشان‌ را، برای‌ ادامه‌ تحصیل‌، به‌ کشور فرانسه‌ اعزام‌کرد، و بدین‌ ترتیب، در سال‌ 1924 (م) به‌ مدرسه‌ عالی‌ برق‌ پاریس‌ وارد، و در سال ‌ 1925 (م) فارغ‌التحصیل‌ شدند. هم‏زمان‌ با تحصیل‌ در رشته‌ معدن‌، در راه‌آهن‌ برقی‌ فرانسه‌، مشغول‌ به‌ کار گردیدند، و پس‌ از پایان‌ تحصیل‌ در این ‌رشته، کار خود را، در معادن‌ آهن‌ شمال‌ فرانسه‌، ومعادن‌ زغال‌ سنگ‌ ایالت‌ «سار» آغاز کردند. سپس، به دلیل‌ وجود روحیه‌ علمی‌، به‌ تحصیل‌ و تحقیق‌، در دانشگاه‌ سوربن‌، در رشته‌ فیزیک‌ پرداختند، و در سال‌ 1927 (م)، در سن‌ بیست‌ و پنج‌ سالگی، دانش‏نامه‌ دکترای‌ فیزیک‌ خود را با ارایه‌ رساله یی، تحت‌ عنوان‌ «حساسیت‌ سلول‏های ‌فتو الکتریک»، با درجه‌ عالی‌، دریافت‌ کردند.
استاد، با شعر و موسیقی‌ سنتی‌ ایران‌، و موسیقی‌ کلاسیک‌ غرب‌، به‌ خوبی‌ آشنایی‌ داشتند، و در چند رشته‌ ورزشی‌، موفقیت‏هایی‌ کسب‌ نمودند، که‌ از آن‌ میان‌، می‌توان‌ به‌ دیپلم‌ نجات‌ غریق‌ در رشته‌ شنا، اشاره‌ نمود.
از جمله‌ دست‏آوردهای‌ عمر پربار استاد، و مشاغلی‌ که‌ در مسند آن‌، خدمات‌ علمی‌ و فرهنگی‌ شایان‌ توجهی‌ ارائه‌ نمودند، می‌توان‌ به‌ چند نمونه‌، اشاره‌ کرد:
ماموریت‌ وزارت‌ راه‌ و ترابری‌ (طرق‌ و شوارع‌ عامه)، برای‌ تهیه‌ اولین‌ نقشه‌برداری‌ علمی‌، فنی‌ و مهندسی‌کشور (تهیه‌ نقشه‌ نوین‌ راه‌ ساحلی‌ سراسری‌ میان‌ بنادر خلیج‌ فارس‌، بندر لنگه‌ به‌ بوشهر) (1306 ه . ش‌)، تأسیس‌ مدرسه‌ مهندسی‌ وزارت‌ راه‌ و تدریس‌ در آن (‌ 1307 ه . ش)، تأسیس‌ دارالمعلمین‌ عالی‌، و تدریس‌ درآن (‌ 1307 ه . ش‌)، ساخت‌ اولین‌ رادیو در کشور (1307 ه . ش‌)، تأسیس‌ دانش‏سـرای‌ عالی‌ و تدریس‌ در آن ‌(1308 ه . ش‌)، ایجاد اولین‌ ایستگاه‌ هواشناسی‌ در ایران (‌ 1310 ه . ش)، نصب‌ و راه‌اندازی‌ اولین‌ دستگاه ‌رادیولوژی‌ در ایران (‌ 1310ه . ش)، تعیین‌ ساعت‌ ایران (‌ 1311 ه . ش)، تأسیس‌ اولین‌ بیمارستان‌ خصوصی‌، در ایران، به نام‌ "بیمارستان‌ گوهرشاد" (به یاد مادر گرامیشان‌) (1312 ه . ش)، مأمور وزارت‌ راه، برای‌ ساخت‌ راه ‌تهران‌ به‌ شمشک‌، جهت‌ معادن‌ ذغال‌ سنگ (‌ 1312 ه . ش)، پیشنهاد و تدوین‌ قانون‌ تأسیس‌ دانشگاه‌ تهران، و تأسیس‌ دانشکده‌ فنی (‌ 1313 ه . ش‌) و ریاست‌ آن‌ دانشکده‌ تا (1315 ه . ش‌) و تدریس‌ در آن‌، تأسیس‌ دانشکده‌ علوم‌، و ریاست‌ آن‌ دانشکده‌ از (1321 تا 1327، و از 1330 تا 1336 ه . ش‌)، و تدریس‌ در گروه‌ فیزیک‌ آن‌ دانشکده‌، تا واپسین‌ روزهای‌ عمر، تأسیس‌ مرکز عدسی‌سازی‌- دیدگانی‌- اپتیک‌ کاربردی‌، در دانشکده‌ علوم ‌دانشگاه‌ تهران، ماموریت‌ خلع‌ ید، از شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌، در دولت‌ دکتر مصدق‌، اولین رییس‌ هیئت‌‏مدیره‌، و مدیرعامل‌ شرکت‌ ملی‌ نفت‌ ایران‌، وزیر فرهنگ‌ در دولت‌ دکتر مصدق(‌ 1330 ه . ش)، پایه‌گذاری‌ مدارس‌ عشایری‌، و تأسیس‌ اولین‌ مدرسه‌ عشایری‌ ایران (‌ 1330 ه . ش‌)، مخالفت‌ با طرح‌ قرارداد ننگین‌ کنسرسیوم‌، وکاپیتولاسیون‌ در مجلس‌، مخالفت‌ با عضویت‌ دولت‌ ایران‌، در قرارداد سنتو «پاکت‌ بغداد» در مجلس، پایه‌گذاری ‌مؤسسه‌ ژئوفیزیک‌ دانشگاه‌ تهران (‌1330 ه . ش‌)، پایه‌گذاری‌ مرکز تحقیقات، و رأکتور اتمی‌ دانشگاه‌ تهران‌، تأسیس‌ سازمان‌ انرژی‌ اتمی، و عضو هیئت‌ دایمی‌ کمیته‌ بین‌المللی‌ هسته‌ای (‌1330 ، 1349 ه . ش)، تدوین‌ قانون ‌ستاندارد، و تأسیس‌ مؤسسه‌ استاندارد ایران (‌ 1333هـ.ش‌)، تأسیس‌ اولین‌ رصدخانه‌ نوین‌ در ایران، تأسیس‌ اولین‌ مرکز مدرن‌ تعقیب‌ ماهواره‌ها، در شیراز (1335 ه . ش‌)، پایه‌گذاری‌ مرکز مخابرات‌ اسدآباد همدان (‌ 1338 ه. ش‌)، تشکیل‌ و ریاست‌ کمیته‌ پژوهشی‌ فضای‌ ایران‌، و عضو دایمی‌ کمیته‌ بین‌المللی‌ فضا (1360 ه . ش‌)، تاسیس‌ انجمن ‌موسیقی‌ ایران، مؤسس‌، و عضو پیوسته‌ فرهنگستان‌ زبان‌ ایران‌ از (1349 ه . ش) تا آخرین‌ روزهای‌ فعالیت‌.
فعالیت‌ در دو نسل‌ کاری، و آموزش‌ 7 نسل‌ استاد و دانشجو، از خدمات‌ ارزنده‌ پروفسور حسابی‌، به شمار می‌رود، و در همین‌ راستا، ایشان‌ از سال (‌ 1350 ه . ش) به عنوان‌ استاد ممتاز دانشگاه‌ تهران‌، شناخته‌ شدند.
استاد، به‌ چهار زبان‌ زنده‌ دنیا: فرانسه‌، انگلیسی‌، آلمانی‌ و عربی‌ مسلط‌ بودند، و به‌ زبان‏های‌: سانسکریت‌، لاتین‌، یونانی‌، پهلوی‌، اوستایی‌، ترکی‌ و ایتالیایی‌ اشراف‌ داشتند.
دکتر حسابی‌ به‌ ایران‌، فرهنگ‌ و ادب‌ و اعتقادات‌ سنتی‌ و مذهبی‌ این‌ سرزمین‌ عشق‌، می‌ورزیدند، و گذشته‌ از سفر، به‌ کشورهای‌ متعدد عالم‌، به‌ سراسر ایران‌، سفر کرده‌ بودند، و از این مسافرت‏های پربار داخلی‌ و خارجی‌، ‌یادداشت‌ها و سفرنامه‌های‌ بسیاری‌، به جای‌ نهادند.
در زمینه‌ تحقیق‌ علمی‌: 25 مقاله‌، رساله‌ و کتاب‌، از استاد به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌. تئوری‌ « بی‌نهایت‌ بودن‌ ذرات‌» ایشان‌ در میان‌ دانشمندان‌ و فیزیک‏دانان‌ جهان، شناخته‌ شده‌ است‌.
نشان‌ «اوفیسیه‌ دولا لژیون‌ دونور»، و همچنین‌، نشان‌ «کوماندور دولا لژیون‌ دونور»، بزرگترین‌ نشان‏های‌ کشور فرانسه، به‌ ایشان، اهدا گردید.
استاد، تنها شاگرد ایرانی‌ پروفسور اینشتین‌ بوده، و در طول‌ زندگی، با دانشمندان‌ تراز اول‌ جهان‌، نظیر شرودینگر، بورن، فرمی‌، دیراک، بوهر، ... و با فلاسفه‌ و ادبایی‌ همچون‌ آندره‌ژید، برتراند راسل، ... تبادل‌ نظرداشته‌اند. ایشان‌، از سوی‌ جامعه‌ علمی‌ جهان، به‌ عنوان‌ « مرد اول‌ علمی‌ جهان ‌» (1990 م‌) برگزیده‌ شدند ، و در کنگره‌ "شصت‌ سال‌ فیزیک‌ ایران‌" (1366 ه . ش‌) ملقب‌ به‌ "پدر فیزیک‌ ایران‌" گردیدند.
پروفسور حسابی، در 12 شهریور 1371 (ه . ش‌)، در بیمارستان‌ دانشگاه‌ ژنو، به‌ هنگام‌ معالجه‌ قلبی‌، بدرود حیات‌ گفتند. 
مقبره‌ استاد، بنا به‌ خواسته‌ ایشان‌، در زادگاه‌ خانوادگی‌، در شهر دانشگاهی‌ تفرش‌، قرار دارد.

بنیاد پروفسور حسابی‌

علوم طبیعی یا علوم تجربی دانش‌هائی هستند که موضوع آن‌ها بررسی ویژگی‌های فیزیکی طبیعت (به معنای وسیع آن، یعنی همهجهان) است. به این معنا علوم طبیعی از علوم انسانی متمایز است. در علوم طبیعی کوشش می‌شود تا پدیده‌های طبیعی با روش علمیو براساس فرآیندهای طبیعی (و نه الهی یا عرفانی و مانند آن) توضیح داده شود. گاه منظور از علوم طبیعی همان علوم زیستیاست.

  • پی‌گیری این صفحه


ملخ
محدوده زمانی: پرمیان پسین تا امروزه

علم[۱] (به معنای آموختن) ساختاری است برای تولید و ساماندهیدانش دربارهٔ جهان طبیعی در قالب توضیح‌ها و پیش‌بینی‌های آزمایش‌شدنی.[۲][۳][۴][۵] یک معنای قدیمیتر و نزدیک که امروزه هنوز هم به کار می‌رود متعلق به ارسطو است و دانش علمی را مجموعه‌ای از آگاهیهای قابل اتکا می‌داند که از لحاظ منطقی و عقلانی قابل توضیح باشند. (بنگرید به بخش تاریخ و ریشه‌شناسی)[۶]

تاریخ علوم

مفهوم دیگر علم در زبان فارسی

علم از دیدگاه صوفیه

جستارهای وابسته

پانویس